سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 196
بازدید دیروز : 11
کل بازدید : 243755
کل یادداشتها ها : 153
خبر مایه


گریه کن تا تمام شود

مادری فرزندش را از دست داده بود و در فـراق او سخت می
گریست. هـرکس نزد مـادر می آمد او را دلداری می داد و از او می خواست دست از زاری
و گریه بردارد. یکی می گفت که با گریه کودک به دنیا بر نمی گردد و آن دیگری می گفت
که دل بستن به هر چیزی در این دنیا کار بیهوده ای است و انسان عاقل باید به هیچ
چیز این دنیای فانی دل نبندد. در این اثنا شیوانا از آن محل عبور می کرد و صدای
ناله وضجه زن را شنید. بالای سر زن ایستاد و با صدای بلند گفت: "گریه کن مادر
من! او دیگر بر نمی گردد و دیگر نمی توانی صورت و حرکات او را شاهد و ناظر باشی.
تا دیر نشده هرچه می توانی گریه کن که فردا وقتی از خواب برخیزی احساس می کنی که
دیگر این احساس دلتنگی را نداری و چهل روز بعد دیگر کمتر به یاد دلبندت خواهی
افتاد. پس امروز را تا می توانی گریه کن
!"


نقل می کنند که زن از جا برخاست. مقابل شیوانا ایستاد و
در حالی که سعی می کرد دیگر گریه نکند گفت:" راست می گویی استاد! الان اگر
گریه کنم دیگر او را فراموش می کنم، پس دیگر برایش گریه نمی کنم تا همیشه بغض
نترکیده ای در درون دلم باقی بماند و خاطره اش همیشه همراهم باشد
."


زن این را گفت و سوگوار از شیوانا دور شد. شیوانا زیر لب
گفت:" ای کاش زن همین جا گریه اش را می کرد و همه چیز را تمام می کرد. او بار
این مصیبت را به فرداهای خودش منتقل کرد و دیگر نمی تواند آرام بگیرد





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ